هارمونی (همگری) رنگها
هارمونی رنگ ها میتواند بصورت “ترکیبی دلنواز از قطعات” تعریف شود،
حالا چه آن قطعه موسیقی، شعر، رنگ باشد، یا حتی یک بستنی ساندی (بستنیای با شیره، میوه و خامه).
در تجربههای بصری، همگری چیزی است که باعث چشمنوازی میشود. همگری بیننده را درگیر میکند
و حسّی درونی از نظم -تعادلی در تجربهی دیداری- ایجاد میکند. زمانی چیزی که همگرا نیست، یا خسته کننده است، یا آشفته.
از یک طرف تجربهای دیداری وجود دارد که چنان سرد است که بیننده درگیرش نمیشود. مغزِ انسان اطلاعاتِ غیر محرک و ناجالب را پس میزند. از سویی دیگر، تجربهای دیداری وجود دارد که بیش از حد پخته شده و آنچنان در هم و بینظم است که بیننده نمیتواند حتی به آن نگاه کند. مغز انسان هرچه آنچه که نمیتوان مرتب کرد را پس میزند، یعنی چیزی که نمیتوان آن را فهمید.
عملِ دیداری نیازمندِ آن است که ساختاری منطقی ارایه دهیم. همگری رنگی، تمایلِ دیداری و احساس نظم را ارایه میکند.
در خلاصه، یکپارچگی بیش از اندازه باعث کم رغبتی میشود، و پیچیدگی بیش از حد نیز زیادی تحریک برانگیز است. همگری توازنی پویا میباشد.
تعدادی ریختاره (فرمول) برای همگری رنگها
نظریههای متعددی برای همگری وجود دارند. توضیحات و تشریحاتِ ذیل تعدادی ریختارهی پایه را شرح میدهد.
1. طرحی کلی از رنگها بر اساس رنگهای قیاسپذیر
رنگهای قیاسپذیر (قابل مقایسه باهم) هر سه، رنگی هستند که در موازاتِ یکدیگر در یک چرخ رنگ 12 قسمتی قرار دارند.
مانند زرد-سبز، زرد، و زرد-نارنجی. معمولا یکی از این سه رنگ، غالب میباشد.
2. طرحی کلی از رنگها بر اساس رنگهای مکمل (یکدیگر)
رنگهای مکمل هر دور رنگی هستند که مستقیما برخلاف یکدیگرند. مانند قرمز و سبز و قرمز-ارغوانی و زرد-سبز.
در توضیحاتِ بالا، چندین نوع از رنگ زرد-سبز در برگها و چندین نوع از قرمز-ارغوانی در اُرکید موجود میباشد.
این رنگها که خلافِ یکدیگرند نهایتِ تضاد (در رنگها) و نهایت ثبات را تشکیل میدهند.
3. طرحی کلی از رنگها بر اساس طبیعت
طبیعت نقطهی عطفی عالی برای همگری رنگ ایجاد میکند. در توضیحاتِ بالا، قرمز، زرد و سبز طرحی همگرا درست میکنند،
صرف نظر از اینکه آیا این تلفیق درخورِ ریختارهای فنی برای همگری رنگی میباشد یا نه.
بافت رنگی
اینکه چگونه رنگ در رابطه با دیگر رنگها و شکلها رفتار میکند (هارمونی رنگ ها)، بخشی پیچیده از نظریهی رنگ میباشد.
(برای مثال) مقایسه کردنِ تضادِ اثراتِ پسزمینهی رنگهای مختلف برای یک چهارگوشهی قرمز.
قرمز در برابر پسزمینهای مشکی پرشکوهتر بنظر میرسد و به نوعی با پسزمینهی سفید بیحالتتر بنظر میاید.
در تضادِ با نارنجی، قرمز بیروح بنظر میاید؛ در تضادِ با آبی-سبز، خلاقیت را به نمایش میگذارد.
توجه کنید که چهارگوشِ قرمز بر روی رنگ مشکی، نسبتِ به دیگر پسزمینهها بزرگتر بنظر میرسد.
برداشتهای متفاوت از یک رنگِ یکسان
اگر رایانهی شما توازنِ رنگِ کافی و گامای (درجهی سیاه سفیدی عکس) درستی دارد،
خواهید دید که مستطیل کوچک ارغوانی در چپ نسبت به مستطیل کوچک ارغوانی که در سمت راست قرار دارد،
به نظر میاید که رگهای از رنگ قرمز-ارغوانی را دارا باشد. آنها هردو یک رنگ هستند که در توضیحاتِ زیر دیده میشوند.
این اثبات میکند که این سه رنگ چگونه میتوان بعنوان چهار رنگ بحساب آورد. مشاهده کردنِ اثراتی که رنگها بر روی یکدیگر دارند،
نقطهی آغازی برای درکِ نسبیتِ رنگها میباشد. رابطهی مقادیر،
بیژگیها (saturations) و گرمی و سردی چردههای مربوطه میتواند باعث تفاوتهای قابل توجه در درکِ ما از رنگها شود.